خلاصه داستان :

سوگند دانشجوی سال سوم رشته ی کامپیوتره تو یکی از شهرهای شمال. یه دختر شیطون و شر که با همه ی شیطنت و شادی همیشگی که داره دلش از زندگیش پره. همه چیز از یه sms اشتباهی شروع میشه که باعث آشنایی سوگند و مهران فرستنده sms میشه. زندگی عجیب مهران و تنهایش و روحیه داغون مهران در ابتدا باعث بوجود اومدن یه احساس مسولیت برای سوگند میشه و وقتی میفهمه مهران تا حالا چند بار دست به خودکشی زده ولی موفق نشده و باز هم می خواد کارش و تکرار کنه مصمم میشه که به هر طریقی مهران و به زندگی و آینده امیدوار کنه. اما مهران با اصرار از سوگند می خواد که همه چیز حتی اون و فراموش کنه و برای راضی کردن س.گند دلیلش و میگه که باعث میشه دنیا رو سر سوگند خراب بشه.

خلاصه داستان :

در مورد یه مرد جوون خودساخته هست که به عشق و عاشقی اعتقادی نداشته تا اینکه اونم یه روز عاشق میشه اون هم عشق در نگاه اول..
” با بلند شدن صدای اذون سرمو چرخوندم سمت مسجد محل…همونجایی که یکماه پیش دل و دینم رو باخته بودم…منی که به عشق و عاشقی اعتقادی نداشتم چوب بی ایمونیم رو بد رقم خوردم و تو همون نگاه اول شدم اواره یه جفت چشم عسلی .چشمایی که اگر چه حتی نیم نگاهی هم به من نکرد اما از همون دور هم وجودمو به اتیش کشوند و رفت..”
بهادر اون دخترو از پدرش خواستگاری میکنه و قول و قرار عقد هم گذاشته میشه اما چند روز مونده به عقد میفهمه که اون دختر………

خلاصه داستان :

آغاز قصه خواب آشفتة شخصیت اول داستان است که گوشه ای از خاطرات کودکی در آن روایت می شود . اما این خواب عجیب تنها یک خواب نبود…!
در طی دیدارهای متوالی رها با خانواده عمو ، شخصیت محجوب آرمین باعث می شد رها خیال کند که محبوبش به او علاقه مند است در صورتی که آرمین کاملاً از احساسات او بی خبر است.
با گذشت چند ماه پسر عموی اول ( آرمان ) از او خواستگاری می کند و این موجب می شود که رها احساساتش را پیش آرمین رو کند .
در آن لحظه آرمین به عشق شخصیت سوم قصه ( ترانه ) اعتراف می کند و تمام رویاهای رها را خط می زند..
سرافکندی رها از عشقش موجب میشود که……..

خلاصه داستان :

ماجرا مربوط به یه دختره که تو بچگی مادرش ولش کرده و تو یه خانواده ی خیلی خوب بزرگ میشه و وقتی که بزرگ میشه مادرش پیدا میشه و اونو از طریق دادگاه از خانوادش میگیره و ……

خلاصه داستان :

قضاوت اشتباه و عجولانه مردی به همسرش، تهمت خیانت و اعتماد بی جا به …و دوستی که تحت تاثیر یک زن میخواد به بهترین دوستش خیانت کنه و نمیدونه زیباترین هلو هم ممکنه کرم داشته باشه…در نتیجه تصمیم و انتخابی اشتباه تر و …
در آخر….
پشیمانی، اما پشیمانی هیچ وقت سودی نداشته و ندارد و همیشه فرصت برای جبران نیست…و گاهی یادمون میره…فراموش میکنیم که خیلی زود دیر میشود…
…

خلاصه داستان :

داستان در مورد دختری هست به اسم ساره که به خاطر ورشکستگی پدرش خونواده اش دچار بحران مالی میشن ، و ساره برای کمک به خونواده مجبور به کار کردن میشه . ساره یه دختر فوق العاده اجتماعی هست و معتقده روابط بین دختر و پسر همیشه نمیتونه مسئله ساز بشه . قرار ازدواجش با امید به خاطر همین مشکلات مالی بهم میخوره . توسط یکی از دوستاش به اسم بنیامین توی شرکتی مشغول به کار میشه مدیر عامل شرکت بهزاد پناهی سی و دو ساله و نابیناس ، به خاطر یه سری تنشها بین ساره و بهزاد ، بهزاد توی اختلاس صورت گرفته تو شرکت به ساره مشکوک میشه و باز سرنوشت ساره و امید و سر راه هم قرار میده ولی اینبار …….

خلاصه داستان :

درباره ی یه دختر ۲۰ساله بنام تبسم که خیلی شیطونه …حرف هرکسیم گوش نمیده و دوست داره لجباز باشه….در این بین اتفاقات جالبی براش میوفته که میفهمه واقعا بزرگ شده…و چیز جدیدی هم که تا حالا تجربه نکرده رو تجربه میکنه…….

خلاصه داستان :

داستان در مورد دختری به اسم ساریناست که نابینائه ودر پرورشگاه بزرگ شده ویک مرد همیشه در کنارشه که به اون کمک می کنه وباعث می شه که چشمهای سارینا عمل بشه ولی …….

خلاصه داستان :

قصه راجع به دختر به نام زلاله که فرزند طلاقه و مزه ی بی مهری رو کاملا چشیده …

خلاصه داستان :

داستان عشق و زندگی قبل و بعد دختری به اسم شیوا هست که با تلخی و شیرینی امیخته شدواتفاقات جالبی که در مسیر زندگیش به سراغش میاد…….